عشقچوآیدبردهوشدلفرزانهرافتانهحاجسیدجوادی (پروین) درآغازسخنازلسانالغیبحافظشیرازیمددمیجویدوکتابخودرابااینبیتآغازمیکند:دیدیایدلکهغمیاردگربارچهکردچونبشددلبروبایاروفادارچهکردویدرکتابپرمخاطب«بامدادخمار»کهبهچاپشصتویکمرسیدهاستبهروابطاجتماعیمانندعشق،مرگ،نفرت،پیچیدگیهایروابطانسانیو ... کههمیشهازمسائلودغدغههایزندگیماهستندمیپردازد. ایناثرداستانزندگیدختریبهناممحبوبهاستکهدرسالهایپایانیعمر،آنرابرایبرادرزادهاشسودابهتعریفمیکند. سودابهکههمهمعتقدندشباهتزیادیبهعمهاشداردبهعقیدهیپدروم...
↧