کتابصوتیجزیرهگنجدربارهیپسرجوانیبهنامجیمهاوکینزاستکهدریکبندرکوچکزندگیمیکند. اوومادرشیکمسافرخانهدارندکهملوانهایزیادیبرایاستراحتبهانجامیآمدند.پدرجیمدردریاغرقشدهبودوحالااوومادرشبرایادارهمسافرخانهسختیزیادیمیکشیدند. روزیمردیکوردواردمسافرخانهشدویکتکهکاغذسفیدکهوسطشیکنقطهقرمزبودبهطرفبیلیگندهانداختو…
↧