کتابصوتیچوپاندروغگونوشتهمهدیرمضانیماجرایچوپانجوانیاستکهبرایخوشگذرانیگاهیبهدروغفریاد«گرگ! گرگ!»سرمیدهد. ازقضاروزیگرگبهگلهاشمیزندومردمگمانمیکنندبازهمدروغمیگویدوبنابراینکسیبهکمکاونمیرود.درقسمتیازکتابصوتیچوپاندروغگومیشنویم:روزیروزگاریپسرچوپانیدردهکدهایزندگیمیکرد. اوهرروزگوسفندهارابرایچریدنبهدامنهیکوهمیبردتاعلفهاوگیاهانتازهبخورند. یکروزکهحوصلهیپسرکچوپانسررفتهبود،تصمیمگرفتکاریبکندتاسرگرمبشود. اوبهبالایتپهرفتوفریادزد: گرگ…گرگ….اماگرگیوجودنداشت. اوبههمهدروغگفتهبودوخیلیزودنتیجهی ...
↧